جدول جو
جدول جو

معنی چهار تکبیر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

چهار تکبیر کردن
(گُ تَ)
گزاردن نمازمیت. رجوع به چار تکبیر کردن شود، ترک کردن. رها کردن. و ترک گفتن: پس چون بر ساحل محیط کرم تشنه روزی چند صبر کرد و اثر شفاء عارضه نمیدید، چهار تکبیر بر آن حضرت کرد و عنان عزیمت بر صوب غور و غزنین گردانید. (تاریخ سلاجقۀ کرمان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهار تکبیر زدن
تصویر چهار تکبیر زدن
کنایه از ترک گفتن به ویژه ترک کردن دنیا و از خوشی های آن چشم پوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(اَمْ تَ)
نماز جنازه کردن. (آنندراج) :
هر که در میدان عشق نیکوان گامی نهاد
چارتکبیری کند بر ذات او لیل و نهار.
سنائی.
قبلۀ روی ترا هر که شبی برد نماز
چار تکبیر، دگر روز برین پنج کند.
انوری.
چار تکبیر بر آن حضرت کرد و عنان عزیمت بر صوب غور و غزنین گردانید. (بدایع الازمان ص 109). و رجوع به چارتکبیر زدن شود، کنایه از ترک همه چیز یا همه کس گفتن. از همه کس یا از همه چیز گذشتن. پشت پا به دنیا و ما فیها زدن. کنایه از ترک کردن همه چیز را. (آنندراج) :
رغبتش رغم کان و دریا را
چار تکبیر کرده و سه طلاق.
انوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رِ کَ بَ تَ)
کنایه از گزاردن نماز بر جنازه اموات است. (از انجمن آرا). گزاردن نماز میت. مراد تکبیرهاست که در نماز میت گویند. در نماز میت معمول شیعه پنج تکبیر است و چهار تکبیر مخصوص نماز اهل سنت و جماعت باشد: و هی علی المؤمنین خمس تکبیرات بلاخلاف بیننا. (فرهنگ خطی) ، ترک کردن. (انجمن آرا). یعنی ترک کردم. و این کلام کنایه از نماز جنازه است که بعد از آن مرده را وداع کنند. (فرهنگ خطی). رجوع به چار تکبیر زدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از چهار تکبیر زدن
تصویر چهار تکبیر زدن
گزاردن نماز میت، ترک دنیا را گفتن و چشم پوشیدن از لذایذ آن
فرهنگ لغت هوشیار